کمتر از هفت ساعت دیگه با سال 97 خداحافظی میکنیم. سال 97 برای من یک تلخی بزرگ داشت. هفت ماه و سیزده روز از فوت مادر عزیزم میگذره. خب زندگی همینه. ولی کاش امشب در کنارم بود.
همیشه اسفندماه رو دوست داشتم و دارم. اصلا نفهمیدم این اسفند چطور اینقدر سریع گذشت. البته همیشه اسفندماه برای من به سرعت گذشته. خصوصا امسال که در حال رفت و آمد به فیزیوتراپی و پزشک ارتوپد و مشغول مداوای پای راستم بود. اینقدر که اسفندماه را دوست دارم از ایام نوروز بیزارم.خداحافظ اسفند عزیز. امیدوارم سال جدید، یه سال عالی برای همهی مردم ایران باشه. گرچه اوضاع مالی و اقتصادی مردم گره خورده.
سالهاست وبلاگنویسی میکنم و مدام یکی پس از دیگری وبلاگ حذف میکنم. امیدوارم این وبلاگ تا ابد باقی بمونه؛ حتی اگر چیزی ننوشتم. البته دیگه اون وبلاگنویس سابق نیستم. وبلاگنویسی پرشور و فعال در زمینه نوشتن. متاسفانه فضای وبلاگ هم دیگه مثل سابق گرم و دوست داشتنی نیست.
مطلب قابل عرضی برای نوشتن ندارم و فقط اومدم آخرین پست در سال 97 رو قرار بدم. باید در سال جدید یه تصمیم بگیرم که هدف مشخصی رو برای حرکت کردن، مشخص کنم. گرچه یک هفته است دارم فکر میکنم و به نتیجهای نرسیدم. از همینطور زندگی کردن خسته شدم. هر فکری که به نظرم رسیده برای شروع لعنتیش پول لازم دارم. منم که کلی زیربار قرض چندتا وام هستم.
دلم یه دوست و همراه میخواد اما کسی دور و برم نیست. یکی دوتا از دوستان قدیمی دنبال مشغله زندگیشون هستند. اما اون رفتارهایی که از اون دوستان دیدم؛ همون بهتر که دیگه نزدیکم نیستند.
درباره این سایت