مدتی هست که بنده رو بدون هیچ پرسش و اختیاری به مدیریت آپارتمان درآوردند.
جمعهی گذشته، ساعت هشت صبح رفتم بیرون برای خرید نان که با در باز ماندهی پارکینگ مواجه شدم. خودرو طبقه چهارم در پارکینگ نبود. خب واضحه که این سهلانگاری کار کدام شخص بوده. چون بنده خودرو ندارم، ریموت هم ندارم. قید نان خریدن را زدم و همانجا ایستادم تا مبادا از آپارتمان ی بشه. نیم ساعت بعد همسایه محترم با ماشینشون تشریف آوردند و وقتی مورد رو به ایشان متذکر شدم در جواب به بنده گفتند: در پارکینگ خودش باز شده! من هم هاج و واج به چشماش خیره شدم و گفتم: چطور ممکنه؟ و ایشان همونطور خونسرد توضیح داد که: اول ایستاد در بسته شده و بعد رفته. دوباره بهش خیره شدم و گفتم: هیچ دری خودبخود باز نمیشه جناب! لطفا دقت بفرمایید. در کمال پررویی گفت: عجب. چشم حتما دقت میفرماییم.
حال وقاحت و پررویی طرف جدا. چرا که ماجرا ادامه دارد:
روز بعد قبضهای آب چهار واحد را دیدم که در کنار صندوق پستی گذاشته شده. بخاطر عجلهای که داشتم قبض مربوط به خودم رو برنداشتم و حتی روز بعد هم فراموش کردم بردارم. همین یکساعت پیش یادم افتاد که برم قبض رو بردارم. رفتم پایین و دیدم قبض سرجاش نیست. کمی جستجو کردم و قبض را زیر کاغذ اطلاعیه گاز یافتم. (اطلاعیه گاز برای حذف قبض کاغذی که از یک ماه پیش اونجا بود). کاملا مشخص بود که جای اطلاعیه نسبت به قبل تغییر کرده و مرتب شده و قبضهای آب طوری زیر کاغذها قرار داده شده که از دیدرس مخفی بمونه و دیده نشه. دو تا از قبضها برداشته شده بود و فقط دو قبض مانده بود که حدس زدم قبض دیگری برای طبقه سوم هست که همیشه آخرین نفر برمیداره (زنگ طبقه سوم را زدم و مطمئن شدم برای همونه، طبقه دوم هم معلمه و کلا کم پیدا ولی مرتب و با مسئولیته ) و قبض طبقه دوم و چهارم برداشته شده. حال خود بخوانید حدیث مفصل.
درباره این سایت